آثار و عوامل پيدايش تعصب
علي باقرزاده
برخي از خصلت ها عامل مهمي در خروج انسان از اعتدال شخصيتي است. اين خصلت ها افزون بر آن كه در منش و رفتار آدمي تاثير مي گذارد در بينش و نگرش وي نيز آثار مخرب و زيانباري به جاي مي نهد به گونه اي كه شخصيت آدمي از سلامت و كمال فطري دور مي شود و در سراشيب سقوط وهبوط قرار مي گيرد. اين خصلت ها به شكل پرده اي بر عقل و فطرت مي افتد و تصويري واژگونه از جهان و واقعيت هاي آن در برابر شخص قرار مي دهد. دراين حالت امكان هيچ گونه خطاب، تنبيه و هشدارباش فراهم نيست و شخص را نمي توان از حالتي كه در آن قرارگرفته رهايي بخشيد. او مصداق ناشنوا و نابيناي واقعي مي شود و به تعبير قرآن صم و بكم و عمي لايرجعون و لايعقلون مي گردد. به تعبير ديگر امكان بازگشت به فطرت سالم و تعقل براي او فراهم مي شود و يا به سختي امكان آن فراهم مي گردد. يكي از اين خصلت ها كه زاويه ديدي ديگر پديد مي آورد و شخص را تحت كنترل خود درمي آورد خصلت تعصب است. در نوشتار حاضر تلاش براين است تا اين خصلت برپايه آموزه هاي قرآن و تحليل و تبيين آن بازخواني گردد.
* * *
معناي تعصب
واژه تعصب از لفظ عصب گرفته شده و به معناي آن است كه شخص نسبت به چيزي واكنش هاي عاطفي و احساسي به دور ازهرگونه معيارعقلاني و عقلايي داشته باشد. در حقيقت احساسي قوي و شديد و عاطفي است كه برگرفته از وابستگي شديد به امري مي باشد.
اين واژه در امور چندي چون امور اعتقادي و معرفتي به كار مي رود اما كاربرد اصلي و اصطلاحي آن كه در اين نوشتار نيز مورد نظر مي باشد، در مسائل خانوادگي و خويشاوندي است. بنابراين تعصب، خصلتي است كه شخص را به حمايت بي چون و چرا از خانواده و خويشان، چه ظالم باشند و چه مظلوم، وادار مي سازد. (لسان العرب، ابن منظور، ج9ص233) البته اين تعصب تنها نسبت به خويشان نزديك نيست، بلكه گاه نسبت به قوم و قبيله و يا كشور ويا نژاد و يا فرهنگ و زبان نيز مي تواند تحقق يابد. از اين رو شخص بي هيچ دليل عقلي و يا عقلايي و تنها بر پايه احساس و عواطف برخاسته از تعصبات خويشي وقومي و نژادي به دفاع از وي مي پردازد.
آثار تعصب در شخص و جامعه
براي شناخت اين خصلت، بهترين شيوه، بيان آثار و كاركردهاي آن در حوزه روان شناختي، فردي و اجتماعي است. به اين معنا كه با بررسي و تحليل آثار آن در شخص و جامعه مي توان با تعصب به عنوان خصلتي انساني آشنا شد.
يكي از مهمترين آثاري كه قرآن براي تعصب در حوزه فردي و روان شناختي آن را بيان مي كند، عدم دستيابي به شناخت است. به اين معنا كه تعصبات و تقليد كوركورانه از نياكان، مانع اصلي شناخت درست حقايق و ره يابي به آن است. افراد متعصب همه چيز را با معيارهاي گذشتگان و خويشان خويش مي سنجند. از اين رو هر انديشه و تفكري را كه در ميان خويش از سابقه و پيشينه اي برخوردار نباشد به عنوان انديشه باطل و نادرست به كناري مي نهند. تاكيد ايشان بر اين مسئله است كه ما اين مسائل و مطالب را تاكنون از گذشتگان و پدران خويش نشنيده ايم. اگر مطلب درست وحقي بود حتما گذشتگان آن را مطرح مي كردند و ما چيزي درباره آن مي شنيديم.
به نظر ايشان، گذشتگان به همه علوم و دانش ها وحقايق دست يافته اند و كمال، در آنان بوده است و كسي نمي تواند سخني فراتر از آنان بيان كند و يا بياورد. از اين رو باور ندارند كه كمالي درميان معاصران و يا آيندگان باشد كه گذشتگان بدان دست نيافته باشند. اين گونه است كه با هر شناخت جديد، مقابله مي كند و در برابر هر شناخت حقي مقاومت مي ورزند. (مومنون آيه24)
قرآن بيان مي كند كه تعصبات عامل مهمي در نفهميدن گفتار حق است؛ زيرا افراد متعصب حاضر نمي شوند تا به سخنان جديد كه مطلب تازه اي را بيان مي كند، گوش دهند.
علل حق ناپذيري
اين گونه است كه اهل تعصب ناتوان از شناخت حق و يا پذيرش آن مي شوند و خداوند به مسئله حق نا پذيري به عنوان يكي از آثار مهم تعصبات اشاره مي كند. در تحليل قرآن درباره علل حق ناپذيري اشخاص و عناد و انكار ايشان نسبت به آن، به مسئله تعصب اشاره شده و گفته مي شود كه تعصبات نه تنها عامل حق پذيري بلكه سدي بزرگ در برابر حق گرايي و رشد آن در اشخاص و افراد به شمار مي آيد.
قرآن در آيه170 سوره بقره مي فرمايد: هنگامي كه به ايشان گفته مي شود به حقايق فروفرستاده شده از سوي خدا ايمان آوريد با آن به مخالفت و مقابله برمي خيزند و مي گويند ما چون به انديشه ها و سنت ها و آداب اجدادي خويش انس و الفت گرفته ايم نمي توانيم برخلاف آن عمل كنيم و انديشه و بينش جديدي را بپذيريم.
تحليل قرآن دراين باره براين قرار گرفته است كه ريشه چنين رفتارهاي ضدحقانيت و مقاومت و مقابله با آن، درعدم اطاعت ايشان از عقلانيت است. از اين رو از آنان مي خواهد كه در مسئله تعقل كنند و با تفكر و به كارگيري عقل، خود را از بحران حق گريزي نجات دهند. درحقيقت آنچه عامل حق ناپذيري و حق گريزي ايشان است، عواطف و احساسات ضدعقلاني است. درحقيقت پدرانشان، امري و چيزي را بي بهره گيري از عقل و تعقل پذيرفته اند و آنان نيز كوركورانه بي بهره گيري از عقل و خرد درهمان راهي گام برمي دارند كه پيش از اين آنان كوركورانه رفته اند. تاكيد بر الفت و انس نشان مي دهد كه ايشان تنها برپايه عادت، اين كار را انجام مي دهند و براي فرار از تجدد و دگرگوني در بخشي از زندگي و اموري كه بدان عادت كرده اند، نمي خواهند به آموزه هاي حقاني وحي ايمان آورند.
قرآن در آيات 22 سوره زخرف و آيه78 سوره يونس نيز به مسئله عادت و عواطف و احساسات و با اشاره به مسئله پيروي از آثار وسنت هاي برجامانده از گذشتگان مي كوشد تا ايشان را به رفتار كوركورانه خود آگاه سازد. درحقيقت تعصبات است كه باعث مي شود خرافات و سنت هاي غيرعقلاني را همچنان نگه دارند و گام در همان راهي بگذارند كه گذشتگان بي خرد ايشان درآن راه يافته اند و سرشان به سنگ خورده است.
تعصب، مانع ايمان آوري
ممانعت و خودداري از ايمان آوردن، ازديگر آثار تعصبات كوركورانه است. شخص، هنگامي كه دربرابر حق، تنها با توجه به تعصبات قومي و قبيله اي موضع گيري مي كند نمي تواند در دل و قلب خويش به حق ايمان آورد و آن را بپذيرد. به اين معنا كه حتي اگر حق را بشناسد، تعصبات نژادي نمي گذارد كه آن حق به شكل ايمان در جان و دلش نفوذ كند و آن را باور نمايد. از اين رو قرآن تعصبات را عامل و سدي دربرابر ايمان آوري مردم متعصب مي شمارد. چنين تعصبات قومي درميان عرب ها به شكل شديدي وجود داشته است.
قرآن تعصبات عربيت را مانع اصلي عدم ايمان آوري عرب ها به قرآن و توحيد پيامبر(ص) برمي شمارد. (يونس آيه 78 و انبياء آيه52 و 53 و بقره آيه 170 و شعراء آيه 198 و 199)
اين گونه است كه قرآن ريشه تقليد كوركورانه را در تعصبات مي داند. به اين معنا كه اشخاص متعصب از ديگران به ويژه اجداد و نياكان خويش تنها به عنوان آن كه خويش و هم نژاد وي هستند پيروي مي كنند و حاضر به پذيرش رفتارها و سنت ها و آيين هاي جديد هر چند عقلاني و موافق با فطرت و عقل سليم، نمي شوند. (بقره آيه 170و مائده آيه 104 و اعراف آيه 70 و هود آيات 62، 87، 109 و آيات ديگر)
گمراهي از دين
از آثار مخرب و زيانبار تعصبات در زندگي شخصي بايد به گمراهي از دين اشاره كرد. كساني كه گرفتار تعصبات مي شوند به سبب عدم شناخت حق و يا حق ناپذيري و تقليد كوركورانه و عدم ايمان به حقايق مخالف تعصبات، دچارگمراهي مي گردند. از اين روقرآن تعصب را زمينه ساز فرو رفتن انسان ها در گمراهي و گردابي هلاكت بار مي داند به گونه اي كه در نهايت سر از دوزخ در مي آورند. (مومنون آيات 53 و 54 و نيز فرقان آيات 41 و 42).
نتيجه چنين تعصبات و آثار مخرب آن درحوزه روان شناسي فردي و درحوزه عمل فردي و اجتماعي، به شكل گرايش به گناه (اعراف آيه 28و شعراء آيه 198و 200) بروز مي يابد.
اشخاص متعصب در منش ها و هنجارهاي اجتماعي، انسان هايي هستند كه به گناهكاري بزهكاري گرايش مي يابند. دل هايشان به جرم و جنايت ميل پيدا مي كند و از منش و كنش هاي سالم اجتماعي دور مي شوند. (همان) از اين رو امام سجاد (ع) مي فرمايد: تعصبي كه موجب مي شود شخص از نظر اسلام و قرآن گناهكار شمرده شود اين است كه او اشرار قوم خويش را از نيكان اقوام ديگر برتر و بهتر شمارد. (كافي ج 2 ص 233) به اين معنا كه شخص با اين تفكر، زمينه كمك به بزهكار و بدكار را فراهم مي آورد و ظلم و ستم را تجويز مي كند و به آن دامن مي زند.
انحراف از عدالت
انحراف از عدالت و مخالفت با آن از مهم ترين آثار مخرب و زيانبار تعصبات است كه قرآن بدان اشاره مي كند. (نساء آيه 135 و مائده آيه 8) به نظر قرآن بسياري از مخالفت هاي مردم با عدالت و تحقق آن درجامعه به سبب تعصبات ايشان نسبت به خويشان و اقوام و نژاد است. بسيار ديده شده و مي شود كه دو شخصي كه با هم وارد اداره و يا مركزي مي شوند با يكي با مهر و محبت برخورد مي شود و به ديگري كم محلي مي شود. اگر ريشه اين رفتارهاي دوگانه و متضاد را جست و جو كنيد در مي يابيد كه تنها به اين جهت شخصي مورد بي مهري و بي عدالتي قرار مي گيرد كه از قوم و نژاد و همزبان وي نبوده است. (همان)
بنابر اين ريشه بسياري از بي-عدالتي ها در جامعه را مي بايست در تعصبات افراد جست. از اين رو قرآن از مردم مي خواهد كه تعصبات را به كناري نهند و معيارهاي زندگي فردي و شخصي خويش را به دور از تعصبات قرار دهند.
رفتارهاي خشونت آميز نيز برخاسته از تعصبات است. كشتارها ونسل كشي هايي كه در جوامع متعددي چون بالكان و بوسني و هرزگوين و عراق و فلسطين اشغالي انجام شده و مي شود يا در جامعه بوروندي و رواندا در آفريقا رخ داد همه دراين مساله ريشه داشته است.
براين اساس قرآن از تعصب به عنوان عامل مهم و اساسي خشونت هاي بي-جا ياد مي كند. (مريم آيه 42 و 46) اين تعصبات به گونه اي بوده كه بسياري از انسانها را تنها به سبب همين عامل به آتش كين سوزاندند و يا كشتند. (انبياء آيه 68 و عنكبوت آيه 71 و 24 و صافات آيات 85 و 86 و 97)
كينه توزي ها (حجر آيه 31و 39 و نيز اعراف آيات11تا 17) و نافرماني ها (اعراف آيه 12و ص آيات 75 و 76) از ديگر آثاري است كه قرآن براي تعصبات بيان مي كند.
عوامل زمينه هاي پـيدايش تعصب
قرآن در بيان علل و عوامل ايجادي تعصب، از جهل و ناداني به عنوان مهم ترين عامل ياد مي كند. ياد انسانهايي گرفتار اين خصلت زشت اخلاقي و رفتار ناپسند و نابهنجار مي شوند كه شناخت درستي از موقعيت خود در هستي ندارند.(فتح آيه 26) بنابر اين جهل و ناداني ريشه بسياري از رفتارهاي زشت و نابهنجار اجتماعي است. از اين رو براي بازسازي افراد گرفتار تعصب مي بايست آنان را به موقعيت خود در هستي آشنا ساخت.
از آن جايي كه ريشه بسياري از نابهنجاري ها و صفات زشت و خصلت هاي نادرست را مي بايست درجهل و ناداني جست و ، قرآن بر اين نكته تاكيد مي كند و خواهان كسب دانش و آگاهي واقعي مي شود. اگر قرآن به مساله استكبار (صافات آيه 35 و 36) به عنوان عامل و يا زمينه ساز تعصبات اشاره مي كند؛ از اين روست كه شخص جاهل با عدم درك درست از موقعيت و جايگاه خود در هستي، گرفتار تكبر و غرور درحوزه بينشي و نگرشي مي گردد و همين غرور و تكبر است كه درحوزه رفتارهاي اجتماعي به شكل استكبار نسبت به ديگري بروز مي يابد. كساني كه خود و خويشان خود را بنا به علل و عوامل نادرست و معيارها و ملاك هاي باطل و برتر مي بينند، نسبت به خود و خويشان تعصب مي ورزند و رفتاري استكباري در پيش مي گيرند.
تفكر انحصار طلبي
از ديگر عواملي كه زمينه تعصبات را در آدمي فراهم مي آورد و او را به رفتارهاي زشت و ناپسند و بي عدالتي سوق مي دهد، تفكر انحصار طلبي است. افرادي بر اين باورند كه آنان تنها مي توانند به درجاتي از علم و دانش و يا مقاماتي انساني دست يابند. و اين توان و ظرفيت از عهده ديگران خارج است.
هركسي كه گمان مي كند حق را يافته و تنها اوست كه از اين ظرفيت و توان برخوردار است و يا اين حقيقت تنها در انديشه و روش و منش اوست، گرفتار تعصب مي شود و ديگر بر حقايق گوش نمي سپارد و حاضر به تغيير بينش و منش و كنش خويش نمي شود.
قرآن با اشاره به تفكر انحصار طلبي يهوديان و مسيحيان كه حق را تنها ازآن خود مي دانستند به آنان هشدار مي دهد كه همين تفكر نادرست موجب شده است كه تعصب بي جا ورزند و حاضر به شنيدن و پذيرش آيات وحياني قرآن و اسلام نگردند. (بقره آيه 135 و آل عمران آيه 72 و 73)
سلطه گري و كسب منافع مادي دنيوي و اشرافيت نيز از عوامل ايجادي و پديداري تعصب در انسان است. كساني كه مي كوشند تا بر ديگري تسلط يابند و چيره شوند و از آنان براي منافع دنيوي خويش سود برند خود را انسان هاي برتري مي دانند و در كنش هاي ارتباطي خويش با ديگران، منش و كنش تعصب را درپيش مي گيرند. تفكر اشرافيت و برتري نژادي و قومي، عامل اساسي تعصبات در ميان مردم است كه قرآن هم در تحليل علل و عوامل پيدايش تعصب آميز در ميان مردم به اين عامل اشاره مي كند. (ص آيه 5تا 7 و نيز نوح آيه 21 و 23) كفر و بي ايماني نسبت به خدا نيز عامل ديگري است كه در قرآن بدان اشاره شده است. از نظر قرآن كساني كه كافر شده و دل هاي ايشان به كفر گراييده، درحوزه عمل اجتماعي حميت هاي جاهلي را درپيش مي گيرند و براساس تعصبات قومي و نژادي با ديگري برخوردار مي كنند. درحقيقت كفر به حقايق و واقعيت هاي هستي موجب مي شود اموري در زندگي بشر، اساسي و اصلي شود كه در بينش و تفكر اصيل و وحياني از هيچ جايگاهي برخوردار باشد. دگرگوني معيارهاي ارزش گذاري و سنجش كه از راه كفر پديد مي آيد موجب مي شود تا شخص به جاي آن كه تقوا را معيار برتري قرار دهد و دور شدن از زشتي ها و پلشتي هاي ضد فطرت سالم را اصالت بخشد و اموري را اصالت مي بخشد كه هيچ گونه ارتباطي با فطرت سالم و عقلانيت فطري ندارد. اين گونه است كه در انديشه و بينش و نگرش ايشان مسايلي چون تعصبات قومي به عنوان معيار عمل قرار مي گيرد و با ديگري بر اساس آن رفتار مي كنند. (فتح آيه 26)
به هر حال تغيير معيارهاي سنجش و داوري به سبب بينش برخاسته از كفر از اصلي ترين علل و عوامل ايجادي تعصبات و اموري نابهنجار از اين دست مي باشد. اين اساس پيامبر با مبارزه با همه اين عوامل ايجادي تعصبات مي كوشد تا مردم را به سوي راه درست در زندگي فردي و اجتماعي سوق دهد. رفتارهاي به دور از تعصب پيامبر (ص) و مومنان راستين براي اين بود تا به شكل عملي با اين نوع تفكر و منش و كنش ارتباطي در جامعه خويش مبارزه كنند. (فتح آيه 26) آن حضرت (ص) با تغيير بسياري از امور و مسايل كه بر پايه تعصبات، شكل و سامان داده شده بود كوشيد تا معيارهاي سنجش و داوري را تغيير دهد آن حضرت در مساله آب دهي به حاجيان و امور بسيار ديگري از اين شيوه استفاده كرده است.
بردباري سلاح مبارزه با تعصب
يكي از كاربردي ترين و كارآمدترين سلاح ها براي مبارزه با هرگونه تعصب هاي جاهلانه، بهره گيري از آرامش و بردباري است. قرآن به مومنان پيشنهاد مي كند كه براي مبارزه با تعصبات جاهلي مي بايست از اين سلاح به خوبي بهره گيرند. پيامبر (ص) و مومنان براي مبارزه با تعصبات جاهلي با بهره گيري از سلاح آرامش و بردباري توانستند انديشه ها و تعصبات جاهلي را در جامعه قرآني مدينه در دوره حكومت خويش ريشه كن كنند. (فتح آيه 26) هر چند كه اين تعصبات پس از آن حضرت (ص) با توطئه هاي منافقان داخلي و كافران واقعي، دوباره سر برآورد و آثار و زخم هاي آن در حوادث و رخدادهاي پس از عصر پيامبر (ص) به ويژه در انتخاب نظام سياسي اسلام و گزينش خليفه و هم چنين حوادث و رخداد خونبار كربلا خود را نشان داد.
براي مبارزه با هرگونه تعصبات جاهلي، لازم است كه با توكل و بهره گيري از ابزارهاي آرامش و بردباري به مقابله و مبارزه با اين خصلت زشت برخاست و تعصبات را از ريشه بركند. اين امر به همگان ضروري و بايسته است؛ زيرا تعصبات جاهلي و جاهلانه در هر كسي عامل بسياري از گمراهي هاي فكري و جرم و جنايت و بي عدالتي و رفتارهاي نابهنجاري اجتماعي است. از اين رو خداوند در قرآن به كساني كه تعصبات جاهلي را در رفتار و كنش و منش خويش در پيش گرفته اند عذاب الهي وعده مي دهد و از آنان مي خواهد كه با دست كشيدن از آن، راه راست و اعتدال و عدالت را در پيش گيرند. (انعام آيه 124 و فرقان آيه 42 و لقمان آيه 21 و فتح آيات 25 و 26)
به هر حال از نظر قرآن تعصبات قومي بر خلاف ديدگاه ارزشي قرآن است و آن چه مي بايست معيار داوري و منش رفتار اجتماعي در جامعه قرار گيرد تقوا است كه فضيلت آدمي بدان سنجيده مي شود. (حجرات آيه 3 و شعراء آيات 198 و 199 و فصلت آيه 44)
در تحليل قرآن تعصب مترفان (ز خرف آيه 23)، مجرمان (صافات آيات 34 و 36)، مسيحيان (بقره آيه 120 و 125)، يهوديان (همان) و مشركان (فرقان آيات 41 و 42) برخاسته از امري نادرست است و ريشه در جهل ناداني و انتخاب معيارهاي نادرست و خلاف واقع دارد. از اين رو از آنان مي خواهد با كنار گذاشتن آن و كسب دانش و شناخت نسبت به حقايق هستي و واقعيت هاي خود و جهان، خود را از بيماري هاي قلبي تعصب رهايي و نجات بخشند و تقوا را پيشه خود سازند. (فتح آيه 26) زيرا تقوا كه به معناي دوري از هرگونه پلشتي عقلي و عقلايي و شرعي است موجب مي شود تا در رفتارهاي اجتماعي، معروف ها و سنت ها و آداب و اخلاق پسنديده را معيار و ملاك منش و افراد كنش خويش قرار دهند.